رز سیاه
رز سیاه

عاشقانه ها


کلاس اول راهنمایی بودم...اون موقع خیلی خیلی با دوستام تلفن حرف می زدم....کلی پر حرف بودم! آقا یه روز رفتم دم خونه دوستم که بیاد پائین باهم بریم بیرون داداشش اومد دم پنجره منم یهو هل شدم(طبق عادت معمول پشت تلفن) گفتم : الو؟؟سلام! مریم هستش؟ داداشش هم نه گذاشت نه برداشت گفت: گوشی دستت صداش کنم!
من: :-|
داداشش: :))
مریم: :-o
گراهام بل : :


با این که اعصابمون خیلی خرابه سر این جریان اما خوب...
روز آخر ماه رمضون خالم همه رو افطاری دعوت کرد.مامانم اینا مخالف بودن میگفتن با این روز های طولانی همه خسته ایم.اما بالاخره خالم با اصرار افطاری داد.ساعت حدود ۱۲بود برگشتیم خونه دیدیم در شکسته و همه خونه به هم ریخته.دزد ۲۵میلیون کیف پر از طلای مامانم رو برده بود.زنگ زدیم پلیس زحمت کشیدن نیم ساعت بعد اومدن انگشت نگاری و اینا...
پلیسه از مامانم پرسیده خانوم شما به شخص خاصی مشکوک نیستین؟
مامانم هم اعصاب داغون.برگشت گفت: چرا جناب سروان.خواهرم تو این چند روز خیلی اصرار میکرد بریم خونشون...
من:O
بابام:O
جناب سروان:O
محتویات شکم مامانم که دست پخت خالم بود:|
مامانم:(((خخخخخخخخخخخخخخخخخ خخ




چند سال پيش بابام يه بسته مسواك رنگي خريده بود كه من طبق معمول رنگ صورتي رو برداشتم تا يك هفته بعد كه دسته مسواكم شكست بعد از نيم ساعت خواهرم اومد گفت كي دسته مسواك منو شكسته و وقتي مشخص شد كه هر دوتامون از يه مسواك استفاده ميكرديم كلي چندشمون شد
/ شب كه بابام اومد خونه يه دفعه صدا زد اين مسواك من كجاست :::: اي ي ي ي ديگه بقيه شو تصور كنيد كه من چه حالي شدم :((




امروز داشتم با دوستم یه بحث جدی و منطقی می کردم یه دفه گفتم ببین عزیزم من و تو دو تا آدم عالغ و باقل هستیم دوستم گفت منظورت همون عاقل و بالغه دیگه !!!!!! تازه فهمیدم چی گفتم:))



تو کوچه منتظر دوستم بودم تا از خونشون بیاد بیرون ...
دیدم یه درِ آینه ای بزرگ جلومه ...
اول رفتم جلوش و موهام رو مرتب کردم و بعدش نمیدونم چرا مرض گرفت منو توش برا خودم ادا در میاوردم ...
بعد از 2 دقيقه یه زنه در رو باز کرد و با خنده گفت:
خدا پدر مادرت رو واست نیگه داره که دلمون رو شاد کردی.
کل خانومای داخل آرایشگاه رو از خنده پهن کردی رو زمین

 

داشتم از سر کار با ماشینم می آمدم سر راه زدم کنار برای خرید.وقتی از مغازه اومدم بیرون دیدم یکی زده به ماشین و گوشه چراغ و گلگیر زبون بسته رو زده, وایستاده کنار ماشین. منم شاکی که چکار کردی با ماشین.یارو هم ترسیده بود همش عذر خواهی می کرد میگفت خسارتش رو میده.داشتم عمق فاجعه رو عصبانی نگاه می کردم که به یک فاجعه دیگه پی بردم. 

دقت کردم دیدم بدنه ماشین چقدر تمیزه سرم رو آوردم بالا دیدم .....بببببله ماشینه کثیف من پشت سر این ماشینست که شبیه مال منه.منم خونسرد گفتم من وقت ندارم الان صاحبش میاد .طرف با چشمای گرد داشت من رو که دور میشدم میدید منم با چشمای باز دیدم صاحب ماشین داشت تو سر زنان میامد طرف ماشینش و اون بنده خدا ..............



خواهر شوهرم 45سالشه زنگ زده به یکی از فامیلاش بعد کلی صحبت کردن وقتی قطع کرد sms اومد گوشی رو داد بمن گفت : عینکم همراه نیست ببین چی نوشته , منم نگاه کردم دیدم همراه اول sms داده به این مضمون که, موجودی شما رو به اتمام است 

گوشی رو بهش دادم و گفتم شارژت کم مونده تموم بشه..

دیدم خواهر شوهرم گوشیشو برد گذاشت رو شارژ :)))




زنگ زدیم واسمون پیتزا بیارن یارو سس نزاشته بود توش ؛ فرداش مامانم رفته میگه آقا چرا واسه ما سس نذاشتی ؟ مگه پیتزارو میشه بدون سس خورد؟

یارو : نه خانم !

مامانم : پس ما چجوری خوردیم ؟




خواهرم دامپزشکه. یه روز تو کلینیکشون یه آقایی اومده بود گوسفندشو آورده بود، گوسفنده زیر دسته دوستای خواهرم میمیره طرف بر می گرده میگه یه گله گاو جمع شدین اینجا ! یکی از دوستای خواهرم میاد از جمعیت پزشکان طرفداری کنه میگه آقا چه طرز صحبت کردنه! یه گله گاو چیه! ما یه گله دکتریم!!



یه پسر خاله 5،6ساله دارم.

اون دفعه نشسته بود پشت پی سی داشت یه بازی جنگی-تانکی می کرد ( به روایت خالم) صداشم حسابی بلند بهش گفتم (خالم گفته) عزیزم صداشو کم کن، مامان بزرگ از خواب نپره

صدا رو کم کرده حالا شروع کرده:

" آه... بترک، بترک....آخیش.. بزنش، تق، تق...ت تق تق... بترک ، بترک.............. وای،......... خودمم ترکیدم...!"

می دونین چی شده بوده؟

تانک پکیده بوده؟ نه.... اسهال گرفته بوده، همونجا صندلی رو به گند می کشه

 

 

به یه بنده خدا مشتریه شلوار تک دادم بره تو پرو بپوشه، پوشید اومد بیرون خانومش گفت ران شلوار خیلی گشادهو از این حرفا، آقا ماهم سوزنو برداشتیمو رون شلوارو یه سوزن مشتی زدیم که بره واسه خیاطیو گفتم شلوارو درآر، این بنده خدا یه ده دقه ای ازش خبری نشد منم اعصابم خورد، مغازه پر مشتری یه پروم بیشتر نداریم که... خلاصه بنده خدا لای درو وا کرد دیدم شلوار دستشه... تا اومد حرف بزنه شلوارو سریع ازش گرفتم کفتم مبارک باشه، شلوارو رو میز گذاشتم دیدم... یا ابوالفضل...این چرا آسترش گل گلیه شلوارو چپه کردم دیدم....مادر جان.....شورت ماماندوز طرفو سوزن زدم به شلوار....اینم میخواسته بگه که من شلوارو زودی گرفتم ازش...آقا مغازه منفجر شد یهو...زن یارو که سیاه شد زد بیرون...منم شورت یارو رو باز کردم دادم بهش اومد بیرون نفهمیدم کی رفت نشد یه عذر خواهی بکنیم......خدایا ما را ببخشای...D:



6 سالم بود که یه عروسک با کاغذ خودم درست کردم و میگفتم این زن منه... ( حالا بگو تو چی میفهمیدی !!) اینقد دوسش داشتم همش همه جا با خودم میبردمش و فک میکردم واقعا زنمه .. حیف شد پاره شد اینقد گریه کردم فک کردم زنم مرده 




دیشب رفتیم خونه ی داییم ...

یه پسر داره 5 سالشه ، یه موبایل گرفته دستش میگه " این علامت حاکم بزرگ میتی کومان" .. احترام بزارید !


منم خواستم سرگرم بشه احترام گذاشتم !

برگشته میگه تو نمیخواد احترام بزاری .. تو از خودمونی زومبــــه !!


منـو ميگـــي ~~> :| !!



یه بار با داداشم رفتیم بیرون .... دنبال یه مغازه لباس فروشی بودیم .... یکی پیدا کردیم و من اون ور خیابون رو به رو مغازه پارک کردم ماشین و .... یه لحظه توجهم به ماشین پشت سرم جلب شد که 4 نفر توش بودن داشتن چپ چپ نیگام میکردن ..... من توجهی نکردم و رفتم تو مغازه ..... همین جور که داشتم جنس های مغازه رو نیگاه میکردم نظرم به سمت ماشین جلب شد ...... من درجا جلو سف پمپ بنزین پارک کرده بودم و ملت پشت ماشین من حیرون ......... 



با مريم و دوستاش رفتیم درکه ، عصری برگشتم خونه خسته ..
تا اومدم تو دیدم بابام عصبی گفت مگه تو قرار نبود ساعت 2 بری دنبال خواهرت بیاریش خونه
بعدم ماشین و بیاری در مغازه به من تحویل بدی ؟؟
تازه یادم افتاد !
گفتم بابا نفهمیدی چی شد که !!
از بیمارستان بم زنگ زدن گفتن یه آقایی تصادف کرده ، شماره شما تو لیستش هست ... رفتم دیدم حامد بدجور تصادف کرده و داشتن میبردنش اتاق عمل :(
مامانم گفت طفلی ، به بابا مامانش گفتی ؟
گفتم نه بابا اصلا موندم چطور بگم ، هنوز هنگم !
بابام گفت حامد ؟؟
همون رفیقت که باباش دبیر بود ؟ گفتم آره .. 
گفت همون که دانشگاه خودتون معماری میخونه ؟ گفتم آره .. 
گفت همون که قد بلندی داشت و چشمای روشن ؟ گفتم آره
گفت همون که قرار بود امروز بیاد اتو کد یادت بده الان نیم ساعته تو اتاقت منتظرته ؟؟

 

 

خواهرم خواستگار اومده

خواستگار به مامانم: دخترتون اخلاقش تو خونه چطوریه؟

مامانم: والا تا بهش نگفتیم فلان کارو انجام بده خیلی هم خوبه ولی امان از اون لحظه ای که ازش بخواهیم یه کاری انجام بده انگار خون جلو چشماشو میگیره میخواد منو بکشه 

خواستگار :|

مامانم :)

من :



دوستم تعريف ميكرد
كتاب دوست خواهرش پيش خواهرش جامونده بود اين رفيق ما هم فضول، رفته سروقت كتاب
تعريف ميكرد هر جند صفحه كه ميرفتي جلو، دختره نوشته بود:
خدايا امروز امتحان دارم كمكم كن خوب بشم و ...
بعد زير همون ميديدي نوشته:
خدايا اصلا ازت توقع نداشتم چرا كمكم نكردي!
يعني واقعا آدم اينا رو ميبينه به خودش اميدوار ميشه!!!



یکی از بچه ها روایت میکرد:
رفته بودم سربازی، روز اول نشوندنمون رو زمین...
جناب سروان داد زد : کی اینجا لیسانس ریاضی داره؟!!
منم با ذوق و شوق دستمو بردم بالا گفتم : من جناب!!!
گفت : پاشو اینا رو بشمار!!




خانومم تو ماشین بود، منو دادشم رفتیم تو سوپر مارکت بعد برگشتم نشستم تو ماشین داداشمم نشست عقب... تا اومدم شونه تخم مرغ بدم خانمم دیدم یه زن دیگس حسابی جا خوردم ترسیدم بعد از دو دقیقه هنگ بودن فهمیدم ماشینو اشتباهی سوار شدیم، پیاده شدمو به داداشم میگم پیاده شو ماشین من جلوییه، بعد که فهمیده اشتباه سوار شدیم پیاده شده به خانومه میگه زن داداش پیاده بشین ماشینو اشتباهی سوار شدیم :دی زنه هم ترسیده بود هم نمیتونست جلو خندشو بگیره جاتون خالی کلی خندیدیم :))




من بیشتر وقتا با تاکسی میرم دانشگاه حالا یه روز بابام مهربون شد و سوییچ ماشینشو داد گفت با ماشین برو , خلاصه ما ام ماشینو ورداشتیم و خوشحال رفتیم دانشگاه ولی از اونجایی که به ماشین بردن عادت نداشتم موقع برگشت یادم رفت ماشین آوردم با تاکسی برگشتم خونه . فردا صبحش که بابام اومد بره سر کار رفت تو پارکینگ دید ماشین نیست دادو بیداد که ماشین و بردن حالا همه همسایه هام جمع شدن می خوان زنگ بزنن پلیس . منم شدید ناراحت که یهو یکی از همسایه ها گفت البته من ماشینتونو از دیروز تا حالا ندیدم اینو که گفت فهمیدم که چه گندی زدم حالا مگه روم میشه بگم ماشین کجاست خلاصه بعد اینکه با کلی خجالت قضیه رو گفتم بابام کلا ازم قطع امید کرد خودمم یه جوری رفت و آمد می کنم که هیچ کدوم ار همسایه ها رو نبینم

 

چند سال قبل که داداشم کلاس اول بوده خانم معلمشون یه برگه به همه بچه ها میده و میگه امضا ولی رو بگیرین تا ببرمتون اردو . این داداش ما هم برگه رو میبره یه راست میده به بغال سر کوچه مون که اسمش ولی ا… بوده و میگه آقا ولی خانممون گفته اینو امضا کن میخوام برم اردو !!!



کلاس اول دبستان بودم واولین برگه ی امتحان را گرفتم بعدازواردکردن نام برای واردکردن نام خانوادگی اسم همه ی اعضای خانواده رابه جای فامیلم واردکردم.خخخخخخخخخخخ



منم اینکه همیشه با پسر عموم بازی یادم تو را فراموش کل می انداخیتم ی روزم که حواسم نبود من باختم منم که بی اعصاب پاشدم برم خونه دیگه تیک گرفته بودم سوار تاکسی شدم و تو فکر بودم که جبران کنم. تا کرایه رو دادم به راننده تاکسی یهو گفتم یادم تو را فراموش .



یادم تازه تراول پنجاه هزار تومنی اومده بود من هم رفتم خرید وقتی می خواستم تراول رو به فروشند بدم شروع کردم به پشت نویسی کردن که یهو فروشنده گفت خانم برای بانک اینکارو انجام میدن نه برای اینجا وای که چقدر ضایع شدم


اون روز هر جای دانشکده پا میذاشتم احساس میکردم دوست داشتنی شدم .از پله های بخش زبان بالا رفتم دیدم دخترا از پله اول تا آخر نگام میکنن.راستشو بخواین ذوق زده شده بودم.باورم شد بخاطر تیپ متفاوتی(شلوار مشکی و پیراهن سفید نو) بود که زده بودم.
یه گل پسر از دور با لبخند به من نزدیک شد.سلام کرد و تو گوشم گفت:« ببخشید مثل اینکه یه پرنده پشت پیرهنتون رو کثیف کرده…»
حالا برگردین ۱۰ دقیقه قبل.
با دوستم زیر درختای چنار پاییزی دانشکده نشسته بودیم و من میگفتم فصل پاییز با قارقار کلاغا واقعا” دل انگیزه.در وصف کلاغ و پاییز خیلی چیزا گفتم.
بعد از ماجرا همون اندازه به کلاغا فحش دادم.

 

سوم راهنمایی بودم چون میرفتم فوتبال کم میرفتم مدرسه . بعد بابام واسم معلم خصوصی گرفته بود . امتحان ریاضی گرفتم 9/5 . بعد من به خانوادم نمیگفتم که گیر ندن واسه فوتبالم . یه روز دوربین بردم مدرسه که از رفیقام فیلم بگیرم بعد دوربین رو دادم دوستم . داشت فیلم میگرفت . اومدم خونه شاد و خندان بابام گفت فیلم رو بزار . ما هم فیلم رو گذاشتیم وسطای فیلم بود که دوست بیشعورم تو فیلم گفت اقای امیری علی امتحان ریاضی گرفته 9/5 بابام نمیدونست بخنده یا با من دعوا کنه




این سوتی یکی از دوستامه: یک بار که خسته و کوفته داشته از دبیرستان میرفته خونه صد متر مونده به ایستگاه اتوبوس میبینه که اتوبوس اومد تو ایستگاه ایستاد، از اون جاییکه اتوبوس دیر به دیر میومده و این بنده خدا هم نای منتظر موندن برای اتوبوس نداشته شروع میکنه به دویدن بلکه به اتوبوس برسه... خلاصه سعیش بی نتیجه میمونه و از اتوبوس جا میمونه... یه چند دقیقه یی که تو ایستگاه منتظر اتوبوس بعدی ایستاده بوده میبینه که بقیه دارن چپ چپ نگاش میکنند، با خودش فکر میکنه که: کوفت مگه از اتوبوس جا موندن جرمه؟ که یهویی باد میاد و احساس میکنه پاهاش یخ کرد، نگاه میکنه میبینه کش شلوارش گشاد بوده شلوارش اومده پایین... بیچاره میگفت نفهمیدم چه جوری شلوارم رو کشیدم بالا و اولین ماشین رو دربست کردم و از اونجا در رفتم! 




من تو کوچیکیام تولد گرفتم و دوستام رو دعوت کردم و خواهرم برام فیلم گرفت ، بعدش خواهرم به خاطر اینکه کیک رو ندادم بهش کل فیلمم رو پاک کرد ، منم گفتم دارم برات ، 
خلاصه گذشت و ما هم بزرگ شدیم ولی مگه یادمون رفته بود 
خواهرم عقد کرد و به من گفت بیا فیلم بگیر ، گفتم آهان خوب موقعی هست ، کل فیلمش یا صدای خودم بود یا در و دیوار بود 
بعدش که فیلم رو دید گفتم یادته تولدم رو:دی 
انقدر حال کردم







چند روز پیش صبح با ماشین رفتم دانشگاه. کلاسام که تموم شد خواستم برگردم خونه رفتم سوار تاکسی های ون شدم! همون اولای مسیر یهو یادم اومد عجب سوتی دادم، خیلی ریلکس به راننده گفتم آقا نگه دار. راننده چپ چپ نگام کرد و گفت واسه چی؟ منم خیلی ریلکس جواب دادم "من خودم ماشین دارم!" جاتون خالی کل ون از خنده رفت رو هوا. منم بعد از دادن کرایه پیاده شدم و سوت زنان برگشتم طرف پارکینگ دانشگاه...




یه شب مادرم مریض بود داشتم ازش پرستاری میکردم بعد گفت برو برام آب بیار رفتم آب آوردم
دیدم خوابش برده اومدم تریپ بایزید بسطامی بردارم صبر کنم بیدار شه
یه دفعه یه لحظه خوابم برد آبو ریختم رو مامانم !!!!!!!!

 

چند سال پیش منتظر تاکسی بودم هر تاکسی که رد میشد دست بلند میکردم و میگفتم تاکسی ولی هیچکدوم نمی ایستادن خلاصه خسته شده بودم و گیج که یه وانت بار رد شد و بلند داد زدم تاکسی!!! که کل ملت توی خیابون به من خندیدند و ضایع شدم. خخخخخخخخخخخخ



سال پیش تو اتوبان کردستان یکنفر ادرس پرسید که یوسف اباد از کدوم طرف دقیقا بریدگیش کنارم بود نمیدونم چرا گفتم دو تا بریدگی جلوتر بیچاره تا فاطمی فکر کنم رفت.


واسه یک هفته مرخصی داشتیم میومدیم خونه که بین راه اسکانیا نگه داشت واسه استراحت 
منم از فرصت استفاده کردمو گفتم برم یه نمازی بخونم
وارد نماز خونه که شدم دیدم هیچکی نیست
همچین مسلط شروع کردم به نماز خوندن
یه چند رکعتی که خوندم دیدم یه خانومی وارد نماز خونه شد و شروع کرد به نماز خوندن
با خودم گفتم حتما درب نمازخونه زنانه بسته بوده اومده اینجا نماز بخونه
بعد دیدم یه خانوم دیگه هم وارد شد و به دنبال اون خانم و خانومهای بعدی وارد شدند
نگو ما اشتباهی وارد نمازخونه زنانه شده بودیم و خبر نداشتیم
بیرون که اومدم دیدم نمازخونه مردانه همون روبروست و همه ی اقایونی که 
واردش میشن چپ چپ بهم نگاه میکنن



یه روز با خانمم رفته بودیم یه خونه ببینیم برای اجاره. زنگ زدیم یارو اومد گفت الو! گفتم برای بازدید خونه اومدیم. گفت مال من نیست گوشی خدمتتون باشه.
رفت یکی دیگه اومد اونم گفت الو! گفتم برای بازدید خونه اومدیم. گفت من قطع می کنم بیایید بالا. ما بالا رفتیم اما از خنده مرده بودیم خودشون هم نمی دونستن چرا؟





راهنمایی بودیم یکی از بچه ها عمدا از معلوم علوم پرسید فسینه ها (سفینه) اولین بار کی ساخته شدند.بنده خدا معلممون تا اخر زنگ همه اش میگفت فسینه ها فلانن بیصارن اصلا هم متوجه نبود که داره اشتباه میگه

 

 

یه روز تو آشپزخونه داشتم ناهار می خوردم،مادرمم داشت ظرف می شست.یه دفعه یه لیوان از دستش افتاد و شکست.آقا ما شروع کردیم بهش خندیدن.یه دفعه مادرم دمپاییش رو در آورد و تا می خوردم منو زد.



با کلی افاده و کلاس تو سوپرمارکت بودم … گفتم آقا یه آب یه بار مصرف لطفا ! گفت خانم منظورتون لیوان یه بار مصرف یا لامپ کم مصرف .گفتم نخیررر آقا گفتم که آب یه بار مصرف ! بیچاره خودش فهمید یه آب معدنی داد دستم! جالب اینکه خودم بعد ۲۴ ساعت فهمیدم چه سوتی ای دادم



اعتراف ميکنم وقتي کوچيک بودم
مخصوصا بازي هاي فوتبال
هميشه فکر ميکردم {زنده}يعني همه زنده و سرحالن
وقتي هم بازيکني زمين ميخورد همش نگران بودم نکنه بنويسه مرده
کلي غصه ميخوردم


اومدم خونه ، ميبينم يه سري کاغذ چسبيده به ديوار ، روش نوشته +18 ، همينطور که مسير کاغذها رو دنبال ميکنم ، ميبينم ميرسه تو آشپزخونه ، آخرين برگ روش نوشته :
" آشغالا رو بزار دم درب "



عاغا یه شب ما با رفیقامون تو کوچه بودیم آشغالی اومد از کوچمون رد شد رفت کوچه کناریمون که به کوچه ما وصله داخل کوچه یه طرف یه پراید طرفه دیگه پر ماشین بود آشغالی اومد رد شه دید جا نمیشه جا هم تنگ بود هر چی بوق و زنگ زد صاحاب پرایدو پیدا نکرد هیچی دیگه ما رو صدا زد پرایدو بلند کردیم گذاشتیم تو پیاده رو :| ؛خواستم بگم اگه پراید دارین مواظب باشین بلند نکنن :)

 

یه بار نزدیکی های ونک تو یه ترافیک بدجور گیر کرده بودم یهو انداختم تو یه کوچه فرعی و گازش رو گرفتم 
ملت هم خیال کردن من بلدم مثل اسب راه افتادندنبال من!
یکم اینور اونور پیچیدم آخر خوردم به بن بست خیلی ریلکس ماشین رو تهه کوچه پارک کردم 
رفتم تا نیم ساعت بعد اون ماشینها داشتن سر و ته میکردن که ازکوچه در بیان :))



سگ سگارو توی افسانه میتی کامان که یادتونه؟ یا بار داشتیم اسم و فامیل بازی میکردیم حرف هم "ض" بود پسر دائیم که بچه کلاس سومی بود نوشته بود: نام :ضُمبه نام خانوادگی: ضمبه زاده حیوان:ضمبه رنگ: ضمبه ای شغل: ضمبه فروش اشیا: ضمبه پلاستیکی !






ظهر تو خونه دراز کشیده بودم و tv میدیدم
که متوجه شدم که یهنفر از تو کوچه داره اسممو با بلندگو صدا میزنه
اولش فکر کردم شاید با کس دیگه ایی کار داشته باشه اما بعد از چند ثانیه اسم و فامیلو با هم صدا زد
رفتم تو کوچه دیدم یه وانت سبزی فروشی جلو در خونه ایستاده بهش گفتم منو از کجا میشناسی
گفت مامانت سر کوچه ازم سبزی خریدو گفت بیام اینجا صدات کنم که بیای بگیری.




ترم پیش بود منتظر استاد بودیم . نمیشناختمش . 
یه پسره اومد تو کلاس .. یه ساعت مچی ظریف دستش بود 
گفتم :
داداش این ساعتا مردونشم خیلی قشنگه ها !
بعد زدم پشتش ها ها ها 
گفت :
مهدی خانی هستم . استادتون. بفرمایین بشینین




RE: تاپیک جامع سوتی های شنیدنی دوستان ! ! ! 
خدا رفتگان همه رو بيامرزه،
چند وقت پيش ختم مامان بزرگم بود ما هم از بس گريه كرده بوديم چشما باد كرده بود اصلاً يه وضي!!!
يكي از همسايه هاي مامان بزرگ مون اومده بود واسه عرض تسليت،ماهم روبروي اين بنده خدا نشسته بوديم و داشتيم چايي ميخورديم كه اين خانوم شروع كرد از مامان بزرگ ما تعريف كردن : آره ثريا خانوم خدابيامرز خيلي گل بود،خيلي خانوم بود صافو ساده،بي غل و قش،بي شيله پيله.. اصلاً خيلي بي همه چي بود!!!!منم كه 
تا اينو گفت وسط گريه زاري زدم زير خنده هر چي چايي تو دهنم بود پاچيدم رو سر و صورت طرف D:
،بعدم مامان ما فحش هاي به ما داد كه عرب تا حالا به خرش نداده

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

محمدحسین
ساعت10:19---4 آبان 1393
رز خانم اون سوتی های بامزه خیلی باحال بود موفق باشی گلم
پاسخ: مرسي خوشحالم كه خوشت اومد تو هم همينطور


محمدحسین
ساعت10:12---4 آبان 1393
سلام وبلاگت خیلی عالیه
پاسخ: مرسي وب تو هم عاليه


محمدحسین
ساعت9:55---4 آبان 1393
هووووووووووووووووووووووووووووو وووووووووووووف

پیمان
ساعت11:19---30 مهر 1393
سلام سایت خوبی دارین موفق باشین
پاسخ:مرسييييييي


alireza
ساعت20:43---29 مهر 1393
عالیییییییییی
پاسخ: ممنونم بابت نظر


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





سه شنبه 29 مهر 1393برچسب:,

  توسط  رز  |
 

 



گـاهـی بــاید رفـت و بعضـی چیــزهای بردنـی را بـا خـود بــرد ، مـثل یـــــاد ،مـثل غــرور ، و آنچــه ماندنـیست را جــا گــذاشت ، مـثل خــاطره ،مـثل لبـخند ، رفـتنت ماندنــی مــی شود ، وقتــی کـه نبــاید بـروی !
lida82128@yahoo.com


 

اس ام اس تولد
سری ( 1 )
سری ( 2 )
تک بیتی های زیبا
سری ( 1 )
اس ام اس های عاشقانه
اشعار متون عاشقانه
سری ( 1 )
سری(2)
سری (3)
سری ( 4 )
اصطلاحات طنز امروزی
سری ( 1 )
ایا میدانید
سری ( 1 )
شعر های طنز و خنده دار
سری ( 1 )
طرح های زیبای اس ام اس
سری ( 1 )
گالری عکس های من
سری ( 1 )
سری ( 2 )
اشعار متون عاشقانه
سری ( 1 )
سری ( 2 )
جکستان
سری ( 1 )
سری ( 2 )
کاریکلماتور
سری ( 1 )
اس ام اس تبریک سالگرد ازدواج
سری ( 1 )
جملات پشت کامیونی
سری ( 1 )
قلبهای متحرک
سری ( 1 )
گلهای متحرک
سری ( 1 )
هنرنمایی روی برگ
هنر نمایی روی پر
عکس با متن های عاشقانه
عکس های متحرک عاشقانه
چیستان و معماها
سرگرمی
تصاویر متحرک کوچولوهای فانتزی
سوتی های بامزه
♥♥نوشــــــته هـــــای متــــــــحرک فــــارســــی و انگلیــــــــسی♥♥
هنرنمایی روی تنه ی درخت
عکس عاشقانه غروب خورشید
اعترافات تكان دهنده شما!
جدا کننده های متن
اس ام اس فاز سنگین
هنرنمایی روی دست
شخصیت شناسی
هنر مندي روي انگشت دست
گالری عکس های عاشقانه
هنرنمایی روی سنگ
به بعضیا باید گفت
عکس های کارتونی عاشقانه
هنر نمایی روی تخم مرغ
خـــوشـــحـــالی یــعــنــی . . .
عكس هاي تنهايي
دوستي يعني .....
گلچین اشعار سهراب سپهری
عکس های متحرک تولدhappy birthday
عكس هاي عاشقانه
شعر هاي كوتاه از فروغ فرخ زاد
اشعار کوتاه از حسین پناهی
شعر های کوتاه از مهدی سهیلی
عکس های سیاه و سفید
sms جالب و خنده دار الکی مثلا
عکس های غمگین عاشقانه

 

 اس ام اس مخاطب خاص
 اشعار و دلنوشته های حسین پناهی
 گالری عکسای من
 عاشقانه
 sms جالب و خنده دار الکی مثلا
 عکس با متن های عاشقانه
 عکس های سیاه و سفید

 

3 شهريور 1394
7 مرداد 1394
7 فروردين 1394
1 فروردين 1394
2 اسفند 1393
3 بهمن 1393
2 بهمن 1393
1 بهمن 1393
2 دی 1393
1 دی 1393
7 آذر 1393
3 آذر 1393
2 آذر 1393
7 آبان 1393
6 آبان 1393
1 آبان 1393
7 مهر 1393
6 مهر 1393
4 مهر 1393
3 مهر 1393
2 مهر 1393
1 مهر 1393
7 شهريور 1393
6 شهريور 1393
3 شهريور 1393
2 شهريور 1393
1 شهريور 1393
7 مرداد 1393
6 مرداد 1393
3 مرداد 1393
1 مرداد 1393

 

رز

 


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان رز سیاه و آدرس blakroz.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





احساس
خیال باطل
عاشقانه
خرید اینترنتی کیف رولی
ترفند های علوم کامپیوتری
کلبه مدرن
خرید مونوپاد
خلوت کده ی منو شاهین
ست خیاطی سوینگ کیت
پسر خوب
یک مرد
زندگی 185
مهندس اب
سکوت
ندای عشق(غمکده)
سخنان حکیمانه و ناب
تنهاترین تنها
خنده هاي دخترونه
وصال نزدیک است...
دانلود ایرانی
****دانلود فیلم و موسیقی****
دختر عاشق
خــنـــدهـ هــای وحــشــتــنــاکــــ
خاطرات من
اینجادست تقدیرمینویسد
عاشقانه ها
aşk
موزیک چت
عاشق خسته
پسر بیخیال♥♥♥♥
پسر بیخیال
♥ وبلاگ مجید اصغرزاده ♥
خفن سرا(جنبه نداری نیا)
just girls
پناه غم
بروز باش
قلقلک
دانلود سرای جاوا
googoosh love
My voice
عاشقانه ها
ای کاش هنوز اینجا بودی....
black rose
love lorn
رئیس ابی ها
gust girllllllllllllllllllllll
عشقم سارا
طرفداران سریال های آمریکایی
مجله اینترنتی نصر
عنــــصــــر شـــــــیــــک
دانلود اس وای
موبایلستان
gps ماشین ردیاب
دیلایت فابریک
جلو پنجره لیفان ایکس 60

 

عینک آفتابی زنانه
☜☆☞
حباب ساز جاگل بابل
فروشگاه ساعت مچی
ساعت مچی مردانه
تبادل لینک هوشمند خنده فان
اواره مرگ
عـاشــقانــــــــــــــــــــه عشقولانـــــــه
عشق واقعي ما دوتا
مهتاب چت
تو بهـــم دادی آرامشـــو.. حالا که دله مــــن،باهــــاته شکر
هنر پشت صحنه هفتم
ܨܓܨ♥♥בפֿـترے اَز جـنـس بآرآטּ ♥♥ܨܓܨ
:: همفکری با دکتر علی شریعتی ::
عــ ـســ ـــ♥ـــل وبـــ
فقط خنده
حرف های من
فقط و فقط محض خنده (+عکس
فقط برای عاشقان
M هی بابا
gust girllllllllllllllllllll
همه چیز از همه جا
handsome boy
بی همتا اس ام اس
عشقونفرت
آموزشگاه مردمی
عاشقانه رضا
رئیس ابی ها
سرعت دی ال
عشق یعنی تنهایی
حمل و ترخیص لباس از چین به ایران
حمل و ترخیص لنج دبی
جلو پنجره لیفان ایکس 60
الوقلیون

 

RSS 2.0

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 24
بازدید دیروز : 187
بازدید هفته : 304
بازدید ماه : 301
بازدید کل : 36194
تعداد مطالب : 148
تعداد نظرات : 579
تعداد آنلاین : 1



*****************************

کد ساعت عاشقانه

******************

گروه آوات

////////////////////////// target="_blank" href="http://skylogo.loxblog.com/"> -------------------------- -------------------------------- موزيك ---------------------------------- كد كج شدن عكس *********************** كد متحرك كردن عنوان ------------ کد بارش برف ----------------------------------