با تمـام مـداد رنگـی هـای دنـیا بـه هـر زبـانی که بـدانی یـا نـدانی! خـالی از هـرتشبیه و استعـاره و ایهـام... تنهـا یکــ جملـه برایـت خـواهـم نوشت: دوستت دارمــ خاص ترین مخـاطب خـاص دنیـا !
همه پـــــُز مخاطب خاصشونو میدن مام گفتیم پُزشو بدیم پس : مخاطب خاص من خیلی تکه ، اصلا تو دنیا فقط یه دونست چند بار رابطم باهاش بهم خورده امابا بزرگواریش من بخشیده هزاران بار رنجوندمش اما هیچی بهم نگفته هر وقت اراده کنم در دسترسه همیشه هم بهش گفتم : ازت ممنونم که تو مخاطب خاص منی
مخاطب خاص آدم ،مثل بچه ی آدم می مونه... هر چقدر هم ایراد داشته باشه بازم تا یکی دیگه ازش بد میگه میخواهی بزنی لهش کنی... !
بر اين دو اضافه كنيد تا بل باز شود اين در گم شده بر ديوار
بارون
همه اینو می دونن که بارون همه چیز و کسمه آدمی و بختشه حالا دیگه وقتشه که جوجه ها را بشمارم چی دارم چی ندارم بقاله برادرم می رسونه به سرم آخر پاییزه حسابا لبریزه یک و دو ! هوشم پرید یه سیاه و یه سفید جا جا جا شکر خدا شب و روزم بسمه
با تو بی تو همسفر سایه خویشم وبه سوی بی سوی تو می آیم معلومی چون ریگ مجهولی چون راز معلوم دلی و مجهول چشم من رنگ پیراهن دخترم را به گلهای یاد تو سپرده ام و کفشهای زنم را در راه تو از یاد برده ام ای همه من کاکل زرتشت سایه بان مسیح به سردترین ها مرا به سردترین ها برسان
تو دوریو دستای من نمیسرسه به گرد تو صدای تکه پارمو بردارو از اینجا برو تو دست من یه عکس پارست نبودیو مرگ ستارست بذار تنها ببوسم اینجا صدام نمیرسه به فردا بگذر از این شکسته از این دوباره خسته رد شو از این حقیر کم من دیگه حرف نمیزنم نمیخوامت زیباترینم آغازی از مرگ زمینم دیوانه ای کوچه نشین آواره ام تنها همینم هر نوت از این گیتارمو یک واژه تا ترانه بود رو شعله های شب شکن فرصت یک پروانه بود اما تو از دلم بریدی من خواستمت اما ندیدی حالا برو از این همشه از باغچه خشکیده ریشه هر نوت از این گیتارمو یک واژه تا ترانه بود رو شعله های شب شکن فرصت یک پروانه بود اما تو از دلم بریدی میخواستمت اما ندیدی حالا برو از این همشه از باغچه خشکیده ریشه
گاهی باید احساس نکنی، تا احساست کنند! گاهی باید کسی باشی که نیستی، تا کسی که بودی باشی! گاهی باید چشم ها را بست، تا تو را ببینند! گاهی باید خوابید، تا شاید بیدارت کنند! گاهی باید رفت، تا بودنت احساس شود…
گاهی باید احساس نکنی، تا احساست کنند! گاهی باید کسی باشی که نیستی، تا کسی که بودی باشی! گاهی باید چشم ها را بست، تا تو را ببینند! گاهی باید خوابید، تا شاید بیدارت کنند! گاهی باید رفت، تا بودنت احساس شود…
دیشب ساعت 2 نصفه شب هندزفری تو گوشم بود جلو تی وی دراز کشیده بودم تی وی هم روشن بود.یه دستم رو ولوم گوشیم بود یه دستم رو ولوم تی وی. چراغارو خاموش کردم چشارو بستم جا اینکه صدای گوشی و زیاد کنم صدای تی وی و تا ته بردم بالا. یهو برقا روشن شد. دیدم اعضای خونواده بترتیب با وینچستر و شلنگ و کفگیر بالا سرم ایستادن. :| عاشق بابامم هیچی بهم نگفت فقط با لگد زد تو گوشم :|
این سوتی مربوط میشه به مادر یکی از رفیقامون که 70 سالی رو داشت اون زمان ( سلامت و 120 ساله باشه ) چند سال پیش مادر رفیقم رفته بود استرالیا یه روز خونه دوستمون بودم دوست دختر و دوست دوست دخترش هم بودن که مادرش زنگ زد گوشی تلفن خراب بود و فقط با اسپیکر میشد صحبت کرد خلاصه بعد از سلام و احوال پرسی حاج خانم به رفیقمون گفت : رضا اینجا یه خواننده ای هست خیلی معروفه هروقت میبینمش یاد تومیافتم ( لازم به ذکر که این رفیق ما کپی برابر اصله با جواد یساری در ظاهر ) خیلی شبیهته رضا : خوب کیه حاج خانم : اسمش فینی فایتینه رضا : کی ؟!؟!؟!؟ حاج خانم : فینی فایتین رضا : فینی فایتین دیگه کیه ؟!"؟! حاج خانم : بابا همون که عکسش بالا آینه تو اطاقته هم زمان 4 جفت چشم چرخید سمت آینه دیدیم (( ریکی مارتین )) از بالا آینه ذل زده به ما ... فقط زمین و گاز میزدیم از خنده
رفته بودم کتاب فروشی یه خانومی اومد گفت: آقا ببخشید ۱ متر کتاب نارنجی دارید؟! فروشنده بنده خدا مونده بود هاج و واج! باز خانومه تکرار کرد: ۱ متر کتاب نارنجی دارید؟؟! دیگه علاوه بر فروشنده منم مات و مبهوت زل زده بودم به خانوم! چند ثانیه تو ۱ یه سکوت مبهم گذشت؛ بعد خانومه گفت: آقا دکور خونمون نارنجیه این کتابارو میخوام بچینم تو کتابخونه که دکورمون تکمیل شه!!!
اعتراف می کنم من هیچ وقت "هیچ وقت" پشت ماشین سوتی ندادم؛ مثلا ماشین خاموش کنم، تو دنده روشن کنم و از این چیزا... همین چند روز پیش در حال رانندگی اومدم فرمون رو بپیچونم برم تو کوچه که یهو دستم از رو فرمون سُر خورد، هل شدم! اومدم فرمونو بگیرم دوباره، دستام به هم گره خورد! دستم خورد به برف پاک کن! زد تو ترمز ماشین خاموش شد! اومد ماشینو روشن کنم، یه متر ماشین پرید هوا، خورد به ماشین جلویی که پارک بود! ماشینو روشن کردم زدم دنده عقب کلاج رو خوب نگرفته بودم، گفت: خخخخخخخرررررررررررت!!! در آخر زدم دنده عقب افتادم تو جوب!!! . تمام این اتفاقا فقط در عرض 30 ثانیه بود! . هرچی تا به حال آبرو داری کرده بودم و قاشق قاشق آبرو جمع کردم و سوتی نداده بودم چند ساعت پیش همش دود شد رفت هوا!!
خداگو با خداجو فرق دارد حقیقت با هیاهو فرق دارد بسا مشرک که خود قرآن بدست است نداند در حقیقت بت پرست است مهدی سهیلی
بار الها بال پروازم ببخش روح آزاد سبکتازم ببخش عاشق بزم تو ام ،راهم بده عقل روشن ،جان آگاهم بده مهدی سهیلی
عارف كسي بود كه به شب اي خدا كند با سوز سينه خسته دلان را دعا كند پيچد سر از عنايت سلطان به كبر و ناز در كوي فقر قامت خدمت دو تا كند بر پاي شاه اگر سر ذلت نهاده است با شرم توبه سجده ي حق را قضا كند مهدی سهیلی
تو که پیشم هستی همه چیز تند تر میشود ... ضربان قلبم تندتر می زند ... عقربه های ساعت تندتر می دوند ... از کسی شنیده ام ... درون ساعت که آب برود از کار می افتد یا دست کم عقربه هایش آرام تر حرکت میکنند! امروز ساعتم را شسته ام ! و پهن کرده ام روی بند ! اینبار که بیایی هرگز زمان رفتنت نمی رسد
من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم! دین را دوست دارم ولی از كشیش ها می ترسم! قانون را دوست دارم ولی از پاسبان ها می ترسم! عشق را دوست دارم ولی از زن ها می ترسم! كودكان را دوست دارم ولی از آینه می ترسم! سلام را دوست دارم ولی از زبانم می ترسم! من می ترسم ، پس هستم این چنین می گذرد روز و روزگار من من روز را دوست دارم ولی از روزگار می ترسم حسین پناهی
ساده نوشتن چون ساده زیستن زیباست پس ساده میگویم تا ابد دوستت دارم...
تو مرا می فهمی من تو را می خواهم و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است تو مرا می خوانی من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم و تو هم می دانی تا ابد در دل من می مانی
هر چندتا تو منو دوست داري من يه دونه بيشتر دوست دارم ميدوني اينجوري خوبيش اينه که حتي اگه منو دوست نداشته باشي باز من يه دونه دوست دارم
کاش میشد بر جدایی خشم کرد / شاخه های نسترن را با تواضع پخش کرد کاش میشد خانه ای از مهر ساخت / مهربانی را در آن سرمشق کرد . . . . . . سوال من از تو این است : چرا در آینه چشم های تو تصویر من پیدا نیست . . . ؟
شامپو خریدم چهل هزار تومن ریختمش تو ظرف داروگر تخم مرغی که بقیه نفهمن ازش استفاده نکنن !! فرداش اومدم برم حموم دیدم ظرفش خالیه !!!! داد زدم کی اینو زده به سرش ؟؟ بابام اومد یه دونه زد تو سرم گفت : آخه گدا سگ اینو میزنه سرش !! شامپوت خوراک ماشین شستن بود برو ببین ماشین چه برقی میزنه !!! یعنی من الان هیچی ندارم بگم .. خاک تو سرم...!!
داشتم بدو بدو از پله ها پایین می رفتم که تو پاگرد پله دیدم دختر همسایه داره زور میزنه چمدون گنده رو ببره پایین. گفتم: کمک می خوای؟ گفت: ممنون چمدونو بلند کردم، زاییدم! 70 کیلو بود! کم نیاوردم و مثل اسب 4طبقه رو دویدم تا پایین. به پارکینگ که رسیدم دیدم یارو هنوز بالای پله هاست و از لای نرده ها داره بهت زده نگاه میکنه. گفتم می خوای ببرم بیرون؟! گفت: راستش داشتم می بردم بالا من :O
مامان بزرگ پسر همسایه مون فوت کرده بود. اینا توی خونه یه مجلس ختمی گرفته بودن...من با پسر همسایه مون خیلی تعارف دارم و لفظ قلم حرف میزنیم با هم . وسط مراسم این اومده بود در خونه ما که بهش یخ بدم منم رفتم جلو که اول تسلیت بگم آقا من اینو بغل کردم گفتم خدایش بیامرزد اینم هول شد گفت ایشالا غم آخرتون باشه، هرچی خاکه اونه باقی عمر شما باشه....این جملات رو من باید میگفتم نه اون !!! بعد بیشتر هول کردم گفتم خیلی زحمت کشیدید که اومدید !!!! خلاصه هردومون قاطی کرده بودیم بعد از چند لحظه سکوت معنا دار گفتم من برم واست یخ بیارم و زود اونجا رو ترک کردم
صبح روز بعد از اینکه خط چشم و خط لبم رو تاتو کردم حاضر شدم که برم سر کار لباسامو پوشیدم ولی چون فک میکردم دیگه نیازی به آرایش ندارم خودمو تو آینه نگاه نکردم، وقتی از در خونه اومدم بیرون تا محل کارم احساس میکردم همه دارن نگام می کنن منم چون فک کردم که خیلی خوشگل شدم خوشحال و شادان رفتم شرکت وقتی رسیدم اونجا گفتم بزار برم ببینم چه شکلی شدم که انقد نگام می کردنو لبخند می زدن... وقتی چشمام به آینه افتاد انگار دنیا رو سرم خراب شده باشه دیدم دوتا بچه های شیطونم دوتا مهر صدآفرین رو گونه هام زدن.. [
سر نماز بودم؛داشتم سلام می گفتم که گوشیم زنگ خورد؛نمازو تموم کردم؛گوشیو ورداشتم؛خداحافظی که کردیم گوشیو بوسیدم گذاشتم رو طاقچه!
دلم یک من می خواهد مثل تو آزاد و رها بی هیچ قید و بندی ویک تومی خواهد مثل من اسیرو دربندو زندانی من آزاد و رها ازتمام قل و زنجیرهایی که به پایم بسته شده ونامش را قسمت میگذارند تواسیر در بند تمام قل زنجیرهایی که قلبت را به من می رساند و نامش را عشق میگذارند
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست و دلم بس تنگ است باز هم میخندم آنقدر میخندم که غم از روی رود… زندگی باید کرد گاه با یک گل سرخ گاه با یک دل تنگ گاه باید رویید در پس این باران گاه باید خندید بر غمی بیپایان…
قـــــطـره هـــای کــــوچـک آب اقـــــیـانــــوس بــــزرگ را مـــی ســازنـــد دانـــــه هـــای کــــوچــک شـــن ســــاحــل زیــــبـا را . . . لـــــحـظه هـــای کـــــوتاه شـــــایـــد بـــی ارزش بــــه نــــظـر بــــرســـنـد ، اما …
زندگی خالی نیست مهربانی هست،سیب هست،ایمان هست آری تا شقایق هست زندگی باید کرد سهراب سپهری
دنگ..،دنگ.. ساعت گیج زمان در شب عمر می زند پی در پی زنگ. زهر این فکر که این دم گذر است می شود نقش به دیوار رگ هستی من... لحظه ها می گذرد آنچه بگذشت ، نمی آید باز قصه ای هست که هرگز دیگر نتواند شد آغاز... سهراب سپهری
هر که با مرغ هوا دوست شود خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود سهراب سپهری
باید امشب بروم من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت ... سهراب سپهری
یکی از دوستام تعریف میکرد: یبار تو تاکسی سوار شدم که یه خانمه جوونیم عقب ماشین نشسته بود... راننده بنده خدا داشت سیگار میکشید که این خانم بر گشت گفت آقای راننده شما میدونین 30% ضرر این سیگار به خودتون میرسه 70% به مسافرا؟؟؟؟ راننده ام بدون مکث روشو برگردوند سیگارو گرفت سمت دختره گفت : پس بیا آبجی شما بکش بزا ما حالشو ببریم ینی ماشین منفجر شد از خنده....دیگه صدایی از دختره بدبخت در نیومد تا پیاده شد....
بعدکلاس به دختره گفتم جزوتو بده کپی کنم کپی بسته بود بهش گفتم من وسیله دارم تو شهر میرم شمام بیاید که جزوه رو کپی کنم اونم گفت میشه دوستام هم بیان ؟؟!؟! من گفتم شرمنده ماشین من کوپه هستش فقط واسه 2 نفر هستش !!!! یهو یه نیش خند زد بعد رفت پیش دوستاشو پچ پچ کرد اومد که بریم تو راه هی سوال میپرسید که اسمتون چیه و .... دوستاش به فاصله چند قدم قبل از ما میومدن ... تا رسیدیم درب دانشگاه و رفتیم نزدیک ماشین وقتی در وانتو باز کردم قیافه این بشر دیدنی بود یهو دوستاش شروع کردن به خندیدن منم یهو زدم زیر خنده دختره هم 2-3 تا فحش داد جزوشم نداد رفت پیش دوستاش :| منم کف زمین گاز میزدم :)))
سر سفره تو بطري نوشابه دوغ بود به بابام گير دادم كه نيگا دوغ نوشيدني اصيل ايرانيه بعد تحت ليسانس پيپسي پر ميكنن گفتش: ننت ريخته دوغو تو بطري پيپسي!!!
امروز سر کلاس بدجور ضایع شدم.رفتم پای تخته که با اعتماد به نفس کامل مسئله رو حل کنم(مسئه که چه عرض کنم یه تبدیل واحد ساده) خلاصه مغزم چنان هنگ کرد که هیچی یادم نمیومد. اصلا نمیدونستم باید چیکار کنم هیچی همین طوری رفتم نشستم گفتم از بس حواس آدمو پرت میکنین نمیزارین تمرکز کنم وگرنه بلدم!!!!!! یکی از دانشجوها گفت استاد حالا بلد نیستی اشکالی نداره من بیام حلش کنم به جای شما!!!!!!!!!!!!!!!! یعنی داشتم می مردم از خجالت ها!
رفتم موهامو کوتاه کنم، به طرف گفتم لطفا موهامو خیلی کم کوتاه کنید، خیلی کما یه جور که اصلا پیدا نباشه، اصلا کوتاه که نه فقط یه جور بشه که مرتب بشه، گفتم ببین من به هر کی میگم کم کوتاه کن گوش نمیده ها خواهشا توجه کن، بعد از چند دقیقه گفتم اصلا ولش کن بیخیال شدم! پاشدم رفتم، یه لحظه مغازه منفجر شد از خنده…
یاد گرفتم تو زندگیم به اون که بفهمم چقدر دوسم داره هر روز دلشو به بهونه ای بشکنم.
گاهـــــی آدم ها میروند
نه برای اینکـــــه دلایل ماندنشـــان کـــــــــم شده،
به دلیل اینکه
آنقدر کوچــــک اند که تحمل حجــــــــــم بالای محبـــت تو را ندارند
او که رفتنی ست،بگذار برود...!
دلـــــم براے تــو کــه نه, ولـــے َبرای روزهــا ی باهمـــ بودنمـان تَنـگـــ شده براے تــو که نه ، ولے برای"مواظِــب خودت باش" شنیدن تَنـگــ شده براے تـــو که نه ، ولے برای نگاهـے که تا پیچ سَرکوچه تعقیبم میکرد تَنـگــ شده ... براے تـــو که نه ، ولے برای دلے که نگرانم میشد تَنـگــ شده راستش ! براے اینها که نه . . . .. برای خودت .....دلَم خیــلے تَنـگــ شده...
پلیس اومده بود تو خیابون عفیف آباد شیراز و یه ماشین هایی که خلاف پارک کرده بودند تو بلند گو با لهن تند تذکر میداد. پیکان ......پیکـــــــان......پیکــــ ــــــــان....حیف گواهینامه که به تو دادن.......!!! پراید ......پرایـــــد......راننده ی پراید.....زودتر حرکت کن......کدوم آموزشگاه گواهینامه گرفتی؟ راننده ی مینی بوس ......اینجا جای پارک کردنه؟ و...... و...... تا اینکه رسید به یه مرسدس خوشگل.....! تن صدا را پایین آورد و با لهن خیـــــــلی مهربون گفت: مرسدس تو دیگه چرا؟.........! ؟
يبارعجله داشتم منتظرتاكسي بودم بعدم به هرتاكسي ميگفتم توحيدچپ چپ نگام ميكردوميخنديدورد ميشدبعدم هي ميديدم تاكسيابقيروكه مسيرشون مثل منرو سوارميكنه همه ام منوميبيننوميخندن بعديه ربع آخرسريه تاكسيه وايسادگفت خانم مسيرتون كجاست؟گفتم توحيد بعدگفت مگه اينجاميدون توحيدنيست؟
م بچه که بودم بعضی وقتها میرفتم سراغ شلوار بابام و از جیبش پول در میاوردم . یه بار که بابام خوابیده بود و شلوارش هم بالا سرش بود سینه خیز رفتم سراغ شلوارش. وقتی به شلوار رسیدم دستمو کردم تو جیبش و داشتم دنبال پول میگشتم که بابام بیدار شد و منم که هول شده بودم خودمو زدم به خواب. بابام تا منو دید گفت:صادق اینجا چه کار میکنی. منم با صداییی خواب الود گفتم نمیدونم اینجا خوابم برده بود.ولی یادم رفته بود دستمو از تو جیب شلوارش دربیارم وهمینکه بابام شلوارشو کشید دست من همراه با یه اسکناس 200 تومنی از توجیب بابام دراومدو....
من 25 سن داشتم شنا بلد نبودم يه روز با اسرار بچه ها رفتيم استخر منم طناب وسط استخرو گرفته بودم و ميچرخيدم با خودم گفتم برم تو يه متري حال كنيم.رفتم كه يه دفعه پام ليز خورد رفتم زير آب حالا داد ميزدم كمك كمك بچه ها از خنده مارپيچ ميرفتن.يكشون گفت خوب بلند شو واستا تازه فهميدم قدم 180ده تو يه متري ميخواستم غرق شم.از خجالت روم نميشد برم بيرون
این خاطره مال یکی از دوستای صمیمه:یه بار که شب تو درمانگاه پزشک کشیک بودم،حوصله ام سر رفت.با بچه ها قرار گذاشتیم کمی بخندیم.تو اتاق پزشکان ریس درمانگاه راحت خوابیده بود.با نخ بخیه روپوشش که توتنش بودو دوختم به تشک تخت بعد آروم امدم بیرون دروبستم.ده ثانیه با باسر رفتم تو اتاق(طوری در کوبیدم که خود ترسیدم)وفریاد زدم آتـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــیــــــــــ ـــــــش. هیچی دیگه بقیه اشم معلومه!!!!!!!!!!
عشق یعنی امید ، یعنی طراوت باران ، یعنی سفیدی برف ، یعنی ساز زندگی و لبریز از خوشی و عشق یعنی راز زیستن !
سوزی که برف داره ، بارون نداره
معرفتی که تو داری ، هیچ کــس نداره !
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟ چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
در برف ، سپیدی پیداست . آیا تن به آن می دهی ؟ بسیاری با نمای سپید نزدیک می شوند که در ژرفنای خود نیستی بهمراه دارند . ارد بزرگ
لذت داشتن یه دوست خوب توی یه دنیای بد مثل خوردن یه فنجون قهوه گرم زیره برفه !!!!! درسته که هوا رو گرم نمی کنه ولی تورو دل گرم میکنه
یه بار مهمون داشتیم داشتن میرفتن منم گفتم سلام خوبیید بفرمایید تو. منومیگی سریع خدافظی کردم رفتم تو اتاقم.خخخخخخخخخخخخخخ
یه روز دوستم تعریف میکرد ابجیم زنگ زد خونمون گفت سریع بیا خونمون منم سریع اماده شدم و رفتم دیدم تو خیابون همه نگاهم میکنن و میخندن خودم و نگاه کردم دیدم هیچ موردی ندارم تارسیدم دم خونه ی خواهرم تا من و دید گفت وای نگار تو چرا اینجوری گفتم چطوری گفت چرا کرمو زدی رو پوستت نمالیدیش گفت رفتم جلو اینه یه تیکه کرم روپیشونی یه تیکه رو دوتالپام مردم از خجالت ولی ابجیم کلی خندید
دوستم داشت با گوشیم ور میرفت هدفون رو گرفت گذاشت تو گوشش که آهنگ گوش بد، بهم میگه چرا صدا نمیده؟! گفتم داداش اول هدفون رو بزن به گوشی بعد بگو چرا صدا نمیده؟!!!! مثلا اومد هدفون رو بزنه به گوشی، فیش هدفن رو کرد تو گوشش! خلاصه من پشت میزم دیگه بند نبودم!
یه روز با ماشین به همراه مامانم رفته بودیم بیرون وسط راه دیدم مامانم میگه استغفرالله چه چیزایی حراجی زنان دیگه چیه؟به حقه چیزایه نشنیده.گفتم مامان کجاس؟گفت رو اون تابلو از جلوش که رد شدیم برگشتم عقب تابلو رو خوندم فک میکنید چی بود؟؟؟؟؟؟؟؟(جراحی زنان)بنده خدام تقصیر نداشت سرعتم یه مقدار بالا بود.
یه شب دختر خاله ی از خدا بیخبرم زنگ زد بهم گفت مهرناز ما نزدیک خونتونیم درو باز کن رسیدیم. منم زودی رفتم درب پارکینگو باز کردم چند لحظه بعد دسته بر قضا یه 206 اومد دم خونه نور بالا هم زده بود من هی با دست اشاره میکنم به راننده که بیار تو حیاط ماشینو اونم هی چراغ میده من هی اصرار که بیا دیگه دایی جون ،بعد چند لحظه ماشین رفت و فهمیدم دختر خاله احمقم دروغ گفت تهران بودن شوخی میکرد .
ترجیح میدهید تک عطسه کنید و هنگام عطسه رویتان را از دیگران برگردانید تا مبادا باعث آزار آنها شوید
خیلی ملایم عطسه میکنید
گرم و دوستداشتنی هستید: شما شخصیتی گرم و دوستداشتنی دارید و سعی میکنید با همه در حالت صلح باشید تا آرامشتان به هم نخورد. مهمترین چیز در زندگی شما ارتباطاتی است که با اطرافیانتان دارید.
از بحث و جدل بیزارید: از بحث و جدل بیزارید و حاضرید هر کاری بکنید که با اطرافیان دچار تضاد نشوید، زيرا ارتباط را دوست دارید، حتی بعضی اوقات حاضرید از حق خود بگذرید، هیچ چیزی نگویید و خواستههای شخصیتان را مطرح نکنید تا همچنان آرامش را حفظ کنید.
شخصیت وابستهای دارید: بسیار وفادارید و همیشه آرام هستید البته شخصیت وابستهای دارید و کمی پیشرو بودن برایتان سخت است. همه اطرافیانتان میگویند شما شنونده خوبی هستید با این حال گاهی فکر میکنید که از همه جدا افتادهاید و احساس بیگانگی دارید. به همه کمک میکنید، شخصیت حمایتگری دارید و بیشتر اوقات خیلی خوب اطرافیان را تغذیه میکنید.
اهل قیل و قال نیستید: این گروه در حوزه کاری آرام هستند و ممکن است تاثیر چندانی در جمع نداشته باشند ولی همین منش آرام آنها باعث میشود همگان آنها را دوست داشته باشند. در حوزه اجتماعی نیز پرهیز از تجمع و قیل و قالهای روزانه شعار اصلی آنان است ولی در این بین انجام دادن کارها و وظایف اصلی که برعهده آنهاست به هیچ وجه فراموش نمیشود.
به بعضیا باید بگی ﺗﺎ ﺩورﺕ ﺷــُـﻠﻮﻍ ﻣﯿــﺸﻪ “ﺟــَـﻮ” ﻣﯿــﮕﯿﺮﺗـِـﺖ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑــــــــﺎﺷﻪ ﺗــَـﻨﻬﺎ ﮐـــــﻪ ﺷــُـــﺪﯼ “ﺑـُـﻐﺾ” ﻧــﮕﯿــﺮَﺗﺖ…….! . . . . . به بعضیا باید گفت: به ظاهرت نناز اخه خیابون ما هم قشنگه………… اما از زیرش فاضلاب رد میشه……… . . . . . به بعضیا باید گفت: الان من دوست دارم… فکر خیانت باش… . . . . . به بعضیا باید گفت : تو اگه موندنی بودی با نفر قبلیت میموندی . . . !!! . . . . . به بعضیا باید گف
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان رز سیاه و آدرس blakroz.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.